در انتظار معجــــــــــزه

5هفتگی

1396/11/1 11:50
نویسنده : یه منتظر
239 بازدید
اشتراک گذاری

خب بالاخره من اومدم بعد از کلی استرس و هیجانبی حوصله

یروز که لکه خون قهوه ای دیدم خیلی ترسیدم بدو رفتیم دکتر اونم برام سونو نوشت

منم رفتم نوبت گرفتم واسه فرداش نمیدونی چی کشیدم تا صبح بشه بالاخره با کلی استرس رفتم سونو اما متاسفانه تو دیده نشدی

و دکتر گفت فقط مشکوک به بارداری هستی با توجه ب اندازه و ابعاد رحم شاکی

بعدم که رفتم خونه مامانم و مجبور به استراحت مطلق شدم و استفاده از شیاف

اصلا دوسنداشتم یک گوشه بمونم و استراحت کنم حالم خوب نبود اصلا دکتر بهم گفته بود یه هفته دیگه برای سونو مجدد بیا چون بهم گفته بود ممکنه خارج از رحم باشهگریه

یه هفته رو با هزار بدبختی گزروندم و رفتم سونو همش میگفتم خدایا کمکم کن

تا دکتر دستگاهو گزاشت رو شکمم رو مانیتور ساکو دیدم اشکام میریخت دکتر همش بسم الله میگفت و تبریک بهم

و گفت تو فقط 5 هفته داری و هنوز قادر ب دیدنت نیستم و فقط ساک بارداری دیده شد و بعد ازبررسی های دیگه بهم گفت همچی نرماله

و 2 هفته دیگه باید بیای برای دیدن جنین و شنیدن صدای قلب کوچولوشخوشمزه

اشکای من از گوشه چشام میریخت حس عجیبی داشتم

خوشحال اومدم بیرون و با بابایی رفتیم دوباره خونه مامانی همچی خوب بود تااینکه لکه بینی دوباره شروع شد.

چند روز خیلی لکه بینی داشتم خونه مامان استراحت مطلق بودم خیلی نگران بودم و همش میگفتم امید زندگیم نیومده داره میره از پیشم

اونشب کمر درد و شکم درد زیادی گرفتم با خونریزی نسبتا زیاد تا صبح نتونستم بخابم

خیلی حالم بد بود

صبح پاشدم ب مامانم گفتم نوبت بگیره یه دکتر جدید که بابایی پیدا کرده بود چون مورد اورژانسی بود منشی گفت الان بیا

رفتم  دکتر با کلی پرسوجو و دیدن سونوگرافی ها بهم گفت استراحت مطلق اصلا نیاز نیس برو حموم دوش بگیرم ریلکس کن کارای خونتو بکن راه برو فقط کارای سنگین نکن و زیاد ایست نکن استرسم الکی نگیر چون هیچی نیست و همچی طبیعیه

و فقط بخاطر استراحت مطلق و سکون یکجا و استرس و فکر و خیال ب این روز افتادم

منم اومدم وسایلمو جمع کردم و شب با بابایی رفتیم خونه فرداش رفتم دوش گرفتم و ب زندگی روزمرم سرگرم شدم

بله ازاونروز کاملا لکه بینی رفع شده و دیگه خداروشکر هیچ اثری ازش نیس حتی دیگه اون دردارو هم ندارم

همچی نرمال شده و حالم خیلی خوب شده

3 روز دیگه نوبت سونو داریم تا ایندفعه خودتو ببینم و ضربان قلبتو بشنوم

همش منو به دسشویی میکشونی وقت و بی وقت حتی نیومده باز دوباره مجبورم برگردم برم دسشوییخنده

و حالت تهوع هم که نگوووووووو البته بدون استفراغه خداروشکر

فعلا بخاطر تهوع اشتهاییی به خوردن ندارم مگه اینکه خیلی گرسنم بشه ولی بخاطر تو مجبورم بخورم حتی بزور تا تو بتونی تقویت بشی و رشد کنی

دیشب بی بی چک زدم میخاستم خط پررنگشو ببینم اخه ارزوی دیدن یه بی بی چک مثبت سالها به دلم مونده بود الانم زدم ب یخچال هی نگا میکنم قوربون صدقت میرم

خیلی خوشحالم از اومدنت حال خوبیه حس قشنگیه داشتنت

همش نقشه اتاقت و خرید وسایلتو میکشم تو ذهنم

ازخدا خیلی ممنونم که تو اوج ناباوری تورو بهم داد خدایا شکرتمحبت

انشالله صدای قلب کوچولوتو بشنوم و باز بیام برات بگم که چیشد عزیزم

امروز کوچولوی من 6 هفته و 4 روزشه خجالت

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
1 بهمن 96 11:59
به سلامتی، مبارکه، کلی استرس کشیدم تا مطلب رو تا آخر خوندم، کلی خوش حال شدم که همه چیز به خیر گذشت.
یه منتظر
پاسخ
مرسی عزیزم به خودم هم خیلی سخت گذش این روزها ..دعا کنین تا اخر به خیر بگزرهمحبت