در انتظار معجــــــــــزه

بابا صدرا

سلام بابایی...خوبی سوسولیه بابا.....بدو بخله بابایی...بدو...جانته بشم...بپر بقلی بابایی بدو....1....2...3 ...
2 آبان 1391

من و بابایی...

سلام عزیزم الان بابایی خابیده منم بیدارم حوصلم سر رفته بود که یادت افتادم دلم برات تنگ شده عزیزم کی میای تا در اغوشت بگیرم چقدر لباساتو نگاه کنم و ببوسم؟ عزیزم از خدا خواهش کن تا زودتر بیای تو دل مامانی بابایی منو دلداری میده میگه عزیزم هنوز زوده تازه 4 ماه گذشته میاد یکم صبر کن اما من عجولم منو بابایی همو خیلی دوست داریم زندگیمون خداروشکر خوبه اما یه مشکل هست اونم اینکه بابایی بیکاره و خیلی ناراحته اما من بهش گفتم هروقت نی نی مون بیاد برکتشم میاره ومنتظریم که بیای عزیزم ، کوچولوی من زودتر بیا خواهشا خدایا فرشتمونو بهمون بده تا از تنهایی در بیایم این هدیه رو بهمون بده ...
2 آبان 1391

نی نی و باباش...

کوچولوی من کجایی که بابا داره برات دلتنگی میکنه همش منتظره که بگم مسافرمون اومد داریم برای اومدنت تلاش میکنم اما فعلا خدا نخواسته که تو بیای امیدوارم زودتر بیای و مارو خوشحال کنی تا حالم یکم بد میشه یا کمرم درد میگیره میگه نکنه نی نی مونه میگم نه و ناامید میشه اما هنوزم منتظرته که زودتر بیای دلم داره پر میکشه برای اینکه بفهمم تو، تو وجودمی و داری زندگی میکنی داری نفس میکشی و صدای قلبت میاد خدایا این فرشته کوچولو رو تو دلم بذار هم من هم همه ی اونایی که نی نی میخوان ...
2 آبان 1391

عزیزم

عزیزم نی نی من برام دعا کن عزیزم از وقتی تورو خواستم خیلی چیزارو تحمل کردم منتظرم که بیای تو دلم وقتی باهات حرف میزنم اروم میشم احساس سبکی میکنم این ماه برام مشکلی پیش اومد که نمیدونم تو دلم هستی یا نه امیدوارم که باشی چون نتونستم برای رسیدنه به تو این ماه خوب تلاش کنم عزیزدل مامان زودتر بیا مامان دلش برات تنگه تورو میخواد میخواد بغلت کنه نوازشت کنه بخوابونت بیا عزیزم بیا ارامشم منو بیشتر از این چشم به راه نذار ...
2 آبان 1391

لالایی

لا لالایی گل لالا مهتاب اومده بالا موقع خوابه حالا لالالایی گل نی نی خوابهای خوش ببینی روی ابرا بشینی لای لا لا لای لالالا لای لالالایی ...
2 آبان 1391

شهادت امام محد باقر (ع) و اشک های من

دیشب تا دم دمای صبح بیدار بودم و فکر نی نی خواب و از چشام گرفته بود که ........ دیشب تا دم دمای صبح بیدار بودم و فکر نی نی خواب و از چشام گرفته بود که از مسجد خونمون صدای قران خوندن شنیدم که یاد امام محمدباقر و شهادتش افتادم بند دلم پاره شدو زدم زیر گریه دلم هوای مدینه و بقیع کرد (اخه من و همسرم برای ازدواجمون به این سفر آسمونی رفتیم مکه و مدینه) و میدانستم بقیع تو اینروز چه غوغاییه واسه همین دلم پرکشید اشکام ناخودآگاه جاری شد و در میان اشکهایم از امامم خواستم دعامو اجابت کنه البته برای همه ی منتظران دعا کردم. و میدونم خدا و امام محمد باقر جوابمو میده ایشالله هممون حاجت روا شیم الهی امین. ...
2 آبان 1391

اول سلام

سلام به همه ی دوستای خوبم اونایی که مامان شدن یا اونایی که مثله من منتظرن این وبلاگو برای کوچولوم مینویسم شاید زودتر بیاد این چهارمین ماهیه که چشم انتظار این کوچولو ام که خدا موهبتش رو در من هم ق رار بده تا بتونم لحظه به لحظه شاهد رشدش باشم. ماه ها رو یکی یکی میشمارم بلکه این کوچولو بیاد با خودم میگم اشکال نداره این ماه نیومد ماه بعد حتما میاد اما هنوز نیومده امیدوارم بیاد زودتر و منو باباشو خوشحال کنه دوست دارم این حسو زودتر تجربه کنم:حس شیرین مادر شدن ...
2 آبان 1391