من اومدم....
سلاااام گل مامانی...
من وبابایی دیروز صبح رسیدیم یادته گفته بودم داریم میریم پیش امام رضا(ع)
اما خیلی خسته بودم و مهمونم که داشتیم نشد دیگه بیام پیشت منو ببخش عزیزم
امشبم مهمون داشتم مامان و بابای من یعنی مادرجون و اقاجون تو اینجا بودن الانم بابایی اینجا دراز کشیده منم کنارشم دراز کشیدم دارم برات مینویسم میبوسیمت عزیزم
خیلی از امام رضا
(ع)خواستم تورو بهم بده میدونی نذر کردم هروقت حاجتمو ازش گرفتم ببرمت پیشش تا ازش تشکر کنیم
گلم پس زودتر بیا
دارم بخاطرت وطنمو کم میکنم البته چاق نیستما63 کیلوام اما حس میکنم یکم زیاده لاغرتر بشم تو زودتر میای دکتر گفت
جات خالی عزیزم خیلی مشهد خوش گذشت بابایی برام یخیلی لواشک خرید به به
ایشالله زودتر بیای و ایندفعه 3 تایی باهم بریم
سرتو درد نیارم عزیزم بخواب دوستت دارم شبت بخیر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی