تولد و من غمگین
سلام عزیزم
1 مرداد تولده مادر باباییه و 7 مرداد تولده منه و من و مادرجون هر سال تولدمونو یه روزی مابین 1تا7 مرداد میگیریم
اما من اصلا حوصله نداشتم اخه امروز خیلی حالم بد شد
و بستری شدم و سرم و سوزن زدم و کلی هم دکتر دارو داد نمیدونم چرا اینطوری شدم همش تهوع و استفراغ
حالم خیلی بد بود گلم
خلاصه رفتیم خونه مادربابایی مادرجون و دایی و باباجون هم اومدن و عمه زهرا کیک پخت
وخیلی خوشحال بودن اما من اصلا حوصله نداشتم دوست داشتم برم بخوابم
کادوهارو گرفتیم و اومدیم پایین خونمون الانم میخوام برم بخوابم
خلاصه خیلی حالمو گرفتی خداجووون توقع نداشتم اما راضی ام به رضای تو
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی