برای بار اخر منفی شد...
بعدد از 11 روز تاخیر رفتم ازمایش با دل خوش کردنای الکی
چقدر خداخدا کردم و دعا کردم فکر یکردم الان میگه مبارکه رفتم ازش گرفتم و .....
اشک تو چشام حلقه زد گرفتم و اومدم بیرون و زود اومدم خونه
رفتم تو اتاق نشستم گریه کردم تا دلم خواست گریه کردم
بابایی اومد بغلم کرد گفت ولش کن ارزش نداره بخاطرش گریه کنی وقتی دوست نداره بیاد زورش نکن
ارومم کرد ...راست هم میگفت وقتی خودت نمیخوای زور که نمیشه
تصمیم گرفتم نرم دکتر فقط میخوام ورزش کنم و بیخیال تو بشم
تموم تلاشمو میکنم بیخیال تو بشم اره میتونم
ترلان دختر یکی از دوستای وبلاگیمه خیلی خوشگله من که نی نی ندارم اما بخاطر لطف مامان مهربونش خواستم ازش تشکر کنم
اینو براش درست کردم امیدوارم خوشش بیاد
امیدوارم خوشت بیاد عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی