در انتظار معجــــــــــزه

سلام بی معرفت ....

1392/9/23 18:03
نویسنده : یه منتظر
317 بازدید
اشتراک گذاری

گویند مرا چو زاد مادر، شیر به دهان گرفتن آموخت

 شبها بر گهواره من، بیدار نشست و خفتن آموخت
 

یک حرف و دو حرف بر زبانم، الفاظ نهاد و گفتن آموخت

لبخند نهاد بر لب من، بر غنچه گل شکفتن آموخت
 

دستم بگرفت و پا به پا برد، تا شیوه راه رفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست،

 تا هستم و هست دارمش دوست

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامان امیرمهدی
23 آذر 92 17:58
میترا
23 آذر 92 18:03
وقتش که برسد میاد
مهناز مامان ترلان کوچولو
23 آذر 92 20:16
عزیزم اگه استرس داشته باشی باردار شدن سخت تر میشه همونطور که بهت گفته بودم منم بار دار نمیشدم و خدا ترلان رو بعد از 2 سال انتظار بهم داد منم گاهی خیلی گریه میکردم یادم میاد چند روزی بود کارم شده بود گریه اونقدر اشک ریخته بودم که تب کردم دقیقادمای بدنم 40 درجه بود و این تب خیلی هم طولانی شد اما خب یه جایی دیگه ادم به جایی میرسه که حوصله ی غصه خوردن هم نداره من دقیقا به اونجا رسیدم یه مدت بی خیال شدم بعدش پیش خانم دکتر فریده انصاری رفتم و بهم چند مدل قرص داد( یکیش لترزول بود) و یه برنامه هم واسه اقدام. استرس رو هم از خودم دور کردم تو هم سعی کن استرس نداشته باشی اینا رو گفتم که بدونی کاملا درکت میکنم فقط خییییییییییلللللللیییییییییی ناراحت میشم وقتی میبینم اینجوری داری غصه میخوری دوست خوبم تو رو خدا روحیه ت رو حفظ کن سلام مامان ترلان جون بخدا چندماهیه سپردمش به فراموشی واسه همینم نه وبلاگم اومدم نه سایت رفتم چون دیگه حوصله ندارم اما یوقتایی دیگه کم میارم برام دعا کن دیگه خسته شدم
مهناز مامان ترلان کوچولو
23 آذر 92 20:18
زود زود بیا آپ کن و چیزای قشنگ قشنگ بنویس خوشحال میشم ببینم خوشحالی سلام حتما عزیزم