سلام جیگر طلا...
سلام خوبی خشگلم ؟
امروز قراره با مادرجونی برم بازار
راستی برات دوباره لباس خشگل خریدم بابایی دید خیلی ذوق کرد و خوشش اومد هی بغل میکرد کی میشه بیای و بری تو این لباسا اخه بچه دل مارو اب کردی
راستی قراره شب یلدا همه بیان خونه ما پیش من و بابایی حتما عکسارو برات میذارم گلم
عکس این لباساتم برات میذارم قول میدم
9 دی تولده بابایی دوست داشتم تا اون موقع میومدی و خبر اومدنه تورو تو دلم به بابایی هدیه میدادم اما نمیشه
ولی کاش میشد عزیزم تا اون موقع بیای بابایی رو خوشحال کنم عشق مامان و بابا
دوستت دارم
عزیزم من دیگه باید برم الان مادرجونی میاد تو خیابون منتظرم میمونه
مواظب خودت باش
بای بای
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی