کوچولوی من...

سلام کوچولو خوبی؟

مثله اینکه قرار نیست بیای داری خودتو برام لوس میکنی ازت ناراحتم

دیروز بی دلیل خونریزی افتادم نمیدونم چرا ؟باز شدم مثله ماه قبل امیدوار بودم این ماه حتما میای اما بازم نشد

تا وقتی به یادت باشم نمیشه که بیای

نمیدونم چکار کنم اما فعلا باید بیخیالت بشم باید خودمو سرگرم کارام کنم برم دانشگاه درس بخونم تا از فکرت بیام بیرون اون موقع شاید یواشکی بیاد تو دلمو من بعدا بفهمم

نمیدونی چقدر سخته بیخیال بشی اما باید اینکارو کنم و دیگه فکر نکنم

میام اینجا برات مینویسم اما دیگه برای اومدنت کاری نمیکنم نه دکتر.نه کیت تخمک گذاری.نه بی بی چک.و چیزای دیگه

دیگه عزیزم باید اینکارو کنم تا زودتر به خواستم برسم

فکرت بدجور دیوونم کرده دارم اذیت میشم

منو ببخش اگه برات مامانی خوبی نیستم اما من سنم هنوز کمه و وقت زیاد دارم برای بدست اوردن تو

اگر خدا خواست تورو بهم میده اگر هم نخواست نمیده اونوقت منو بابایی مجبوریم تا اخر عمرمون تنها زندگی کنیم بدون تو....

اشکال نداره عزیزم من در عوض اینجارو دارم و هی میام بهت سر میزنم

منو ببخش عزیزم خیلی دوستت دارم

کاش بدونی چقدر برای اومدنت تلاش کردم اما نشد خدا نمیخواد بیای

من دارم میرم خونه مادرجونم غروب میام باز بهت سر میزنم

بووووس