خبر خبر
سلام عزیزم خوبی کوچولوی من؟؟؟/
ببخشید عزیزم که بهت سد نزدم اخه لپ تاپمون خراب شده و الان هم لپ تاپه عمو احمد دستمه
اومدم برات بنویسم فکر نکنی بی معرفته مامانت
دیش خونه دایی بزرگم دعوت بودیم من و بابایی و مادرجون و دایی شایان و و اقاجون و و دایی مهدی و زندایی جون
جات خیلی خالی بود عشقم
میدونی عزیزم زندایی جون اسمش طیبه است و پرستاره و از من و بابایی 1 ماه دیرتر عروسی کردن و باردار شد زودتر از من عزیزم دیدی نی نی دایی جون زودتر از تو اومد اما عمرشون کم بود
زندایی جون وقتی رفت سونوگرافی تا قلبشونو بشنوه دید صدایی ندارن و دکتر گفت که متاسفانه مرده
وقتی زندایی جونو عمل کردن تا درش بیارن دیدن نی نی دوقلو بوده بیچاره زندایی دلش خیلی گرفت و ناراحت شد ایشالله خدا بهش دوباره نی نی بده اونم دوقلو خیلی ناراحت شدیم دیشب هم همش ناراحت بود
عزیزم تو خواستی بیای اینجوری نیا بیا و تا اخر برامون بمون عشقم من طاقتشو ندارم
عزیزم بیا دیگه عزیزم منو اینقدر چشم براه نذار
خدایا من ازت یه نی نی سالم میخوام که سالم بیاد تو دلم و اینجوری زود ازم نگیرش ازت خواهش میکنم خدا جووووونم