در انتظار معجــــــــــزه

امام رضا

1393/10/7 23:24
نویسنده : یه منتظر
887 بازدید
اشتراک گذاری

 

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

 

معبودا!!!!!!!

 

به بزرگی چیزهایی که به من عطا کردی آگاهم کن

 

تاکوچکی انچه ندارم نا آرامم نکند.

 

......................................................

 

امشب دلم هواتو کرده اقا

دلم تنگ شده واسه گنبد طلا

یا امام رضا بطلب که

تشنه دیدارم

وقتی عقد کردیم اسفند سال 89 بود بعد از عید رفتیم مشهد خیلی هم خوب بود

بعدش از طرف داشنگاهمون ثبت نام کردم برای ازدواج دانشجویی که مراسمش تو مشهد برگزار میشد

بهمن ماه سال 90 بودکه رفتیم و کنار بارگاه امام رضا پیوند بستیم و عهد کردیم که باهم باشیم

تو زمانیکه عقد بودیم ثبت نام کردیم برا ی حج که از طرف داشنگاه اسممون دراومد و سال 91 خرداد ماه بود که

رفتیم و همونجا زندگیه زناشویی رو اغاز کردیم و وقتی برگشتیم رفتیم سر خونه و زندگیمون

چه روزی خوبی بود وقتی کنار خونه خدا مینشستم و نگاهش میکردم

یادمه اولین چیزی که خریدم یه سری لباس برای همین فسقلی بود که هنوز در انتظارشیم

وقتی هم رفتیم طواف لباساشو به کعبه طواف دادم

هنوز همونطور تا شده توی کمده

بعدش دوباره رفتیم مشهد هم ماه عسل هم ادای احترام بعد ازحج

خییییلی خوب بود خیلی ام خوش گذشت

هرچند بعد از حج من مریض شدم و حالم خیلی بد بود

ولی گذشت  :)

خداروشکر که همسری خیلی خوبه و با هم اختلافی نداریم

یوقتایی که واسه تو بی تابی میکنم بهم میگه من که نمیخوام تو داری خودتو اذیت میکنی

بهش گفتم تو الان اینو میگی چند سال بگذره نظرت عوض میشه

اما یدفعه بهم گفت من بخاطر بچه با تو ازدواج نکردم که بخاطر بچه هم تنهات بذارممحبتبوس

دیگه خیالم راحت شده که منو تنها نمیذاره اخه همه مشکل از منه غمگین

بهش گفتم اگه تو نتونی بابا بشی چی گفت هیچی بزور که نمیشه از خدا بگیری دوست داری بهت بچه بده خدایی نکرده مشکل داشته باشه؟؟

اینم یه حرفی بودآرام

این حرفاش ارومم میکنه هااااا شدیدا اما ته دلم میگم نکنه چندسال دیگه بگذره خدایی نکرده نست به من سرد بشهتعجب

نه اینکارو نمیکنه زیبا

دوسم داره میدونمراضی

راضیم به رضای خدا

تصمیم جدید گرفتم تا عید درسم تمومه بعدش که برای بعد از عید برم سرکار و به خودم برسم

به خونه و زندگی (به توصیه ی یه دوست عزیزم که تو کامنتا میگه به عشقتو زندگیت برس)بغل

همه وقتمو لحظه هامو صرف یه نی نی کردم که نیست

خیلی دلم میگیره یوقتایی مخصوصا وقتی یکی بچه دار میشه و میبینم که چطوری بغلش میکنه و نازشومیکشه

اووووووووووووووف دلم میخاد منم اما چاره ای جز صبر نیست

صبر

              صبر

                           صبر

این روزام میگذره

بالاخره یروزی نوبت منم میشه

میدونم خدا بهترینارو برای ما گذاشته کنار

به امید همون بهتریناآرام

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامانی علی
8 دی 93 2:36
مامانی علی
8 دی 93 2:39
واقعا لذت بردم و حسابی خوشحال شدم.لحظه شماری میکردم برای شاد بودنت.ممنون عزیزم.ممنون
نسیم
8 دی 93 16:44
سلام عزیزم. همسری منم همین جوریه. اونم مدام منو ملامت میکنه بابت بی تابی هام. اونم میگه خدا هر وقت صلاح بدونه خودش نی نی بهمون میده ایشالا که همیشه سایه مهربونشون بالای سرمون باشه
مامانی علی
9 دی 93 17:25
سلام خانومی چند روزه نیستی ؟ خیر انشااله اومدی ی خیر بده
الی
28 دی 93 12:44
چقدر حرفات شبیه حرفای منه . چقدر منم مثل تو بی تابمممممممممممممممم منم اسفند 89 عقد کردم و 91 اومدم خونم منم وقتی میبینم اونایی که بعد از من ازدواج کردن باردار شدن دلم میگیره شدیدددددددددد
مامانی
2 بهمن 93 23:55
عزیزم انشالله به زودی زود مامان میشی و لباساشو تنش میکنی سلام ایشالله
مامان منتظر (محبت خدا)
10 بهمن 93 14:41
سلام انشاالله بزودی اینجا خبر بارداریت رو بدی و از نینیت بگی