در انتظار معجــــــــــزه

سلام بی وفا

سلام گل مامان ههههی دیدی چه زود دو سالونیم شد انتظارم و همچنااااان تو نیومدی دلم خیلی میخادت که کنارم باشی شیطونیاتم دوسدارم که هی منو اذیت کنی منم هی داد بزنم خخخ حالی داره اصلا لباسات پویید تو کمد وسایلت دارن خاک میخورن و تو همچنان ازم دوری امش شب شهادت امام جعفره من ازش میخام که تورو سالم و صالح به من بده دیگه انتظار واسه تو برام عادی شده هرروز دل تنگ تر میشم و هرروز بیشتر میخامت اما قبول کردم که دیگه نمیشه و خدا نمیخاد تورو به من بده پس همونجا پیش خودش باش اون مواظبته من اینجا با لباسات روزامو سر میکنم از تنهایی کلافه میشم اما وقتی به تو فکر میکنم اروم میشم تصور میکنم که تو چه شکلی شبیه من یا شبیه ب...
30 مرداد 1393

دلتنگتم

سلام خشگله مامان خوبی.? خیلی دلم برات تنگه پس کی میخوای بیای گلممممم نمیدونم این ماه اومدی یا نه اما چشم به راهتم دیگه دلم داره اب میشه واسه یه لحظه بغل گرفتنت همش چشمامو میبندن و تو رویام بغلت میکنم و میبوسمت نمیدونی چقد انتظار سخته گلم کاش زودتر به این انتظار دردناکه من پایان بدی  
3 خرداد 1393

خدایا فقط میتونم بگم دیگه خسته شدم

دیگه بهت سلام نمیکنم نینی کوچولو چون نیستی چون حضور نداری قلبم پر از درده ببین 2 سال شد و منم هنوز چشم به راهتم دیگه خسته شدم نمیکشم..کسی هم نیست تا باهاش حرف بزنم دلم داره میترکه نمیدونم حکمت خدا چیه به بعضیا بچه میده و میذارن سرراه یا سقط میکنن اما ما باید اینقدر زار بزنیم  نمیدونم واقعا حکمت چیه رفتم دوتا دیگه لباس خریدم چکار کنم این دل لامصب راضی نمیشه...وقتی از پشت سیسمونی فروشیا رد میشم نمیتونم جلو خودمو بگیرم بیشتر از قبل به بودنت نیاز دارم اونقدر که تو بزگترین حاجتم هستی و جز تو هیچی دیگه از خدا نمیخام این ماهم که کلی دارو مصرف کردیم اگر نیای رسما دیوونه میشم خدایا خودمو سپردم دستت اما تو منو رها کردی این بود خ...
9 ارديبهشت 1393

شب عید

شب عیده و شلوغیه بازارها همه خوشحالن و شاد اینکه زودتر سال نو شروع بشه به امید روزهای خوبی که در پیش هست اما .... اما من چی؟??? دومین سالیه که سر سفره هفت سین دونفری مینشینیم و همچنان از تو خبری نیست کاش میدونستی چقدر به بودنت نیازدارن که باشی که لمست کنم....همه میگن اروم باش بسپار بخدا ناامید نباش منکه ۲ساله سپردم به خودش پس جوابم کو؟??? تموم همکلاسیام بچه دار شدن حتی دیشب یکیشونو دیدم که باردار بود جز من تا کی حسرت شکم باردارارو بخورم؟  تاکی وقتی از جلوی سیسمونی فروشی رد میشم انگشت به دهن نگاه کنم؟ تا کی وقتی یه بچه تو خیابون داد میزنه مامانی برگردم نگاش کنم؟ تاکی باید وقتی تو خیابون یه زن باردار میبینم ایست کنم یه گوشه ...
27 اسفند 1392

خدایااااااااااااا.......من نی نی میخواااااااااام

خدایا دیگه. نمیدونم. چطور صدات کنم چطور دعات کنم؟خدایا دیگه خسته شدم منم میخوام مادر بشم خدایا اخه مگه من چی میخوام ازت که جوابمو نمیدی؟ خدایا یا صدامو نمیشنوی یا دیگه دوستم نداری که این همه انتظارو به پایان نمیرسونی خدایا فقط یه نگاهت برام کافیه نگاهتو ازم دریغ نکن من دیگه طاقت نداااااااااارم
29 بهمن 1392

شب یلدا و منو بابایی

سلام عزیز مامان وبابا امشب طولانی ترین شب ساله یعنی شب یلدا معمولا  ما و بابا بزرگات هرسال میریم خونه یکی امسال نوبت بابابزرگت بود یعنی بابای من ولی از طرفی اون بابابزرگ یعنی بابای بابایی رفت کربلا و نشد پیش هم باشیم اقاجونشونم رفتن خونه خالم و مامان بزرگو عمه هاتم که همشون سرما خوردن خودمم الان 5 روزه مریضم گلم واسه همین دیگه بالا نرفتیم خونشون ترسیدم بدتر بشم مامانی کجایی ببینی 5 تا سوزن زدم تموم بدنم درد ممیکنه حالم خیلی بد بود اما با مراقبت های بابایی و به لطف دکتر الان بهترم نمیدونم این ماه تو دلم اومدی یا نه فعلا 2 روز دیگه کار داره تا بفهمم ازت میخوام ککه اومده باشی اخه چندروز دیگه تولد باباییه میخوام خبر تورو به...
30 آذر 1392

حرفی ندارم...

بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟ دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟ آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟   حرفی ندارم وقتی نمیشنوی حرفهایم را. ..حرفی ندارم وقتی نمیخوانی ناگفته هایم را حرفی ندارم وقتی نمیدانی در چه حالم. ..حرفی ندارم وقتی صدایم به گوشت نمیرسد چه بی اندازه احساس دلتنگی میکنم وقتی توی اتاق روی تخت سرمو میکنم زیر پتو و گریه میکنم و با دندون هام پتورو گاز میگیرم که مبادا همسرم صدایم را بشنود چه بی اندازه احساس دلتنگی میکنم وقتی کمدلباسهایت را باز میکنم و لباسهایت را میبوسم چه بی اندازه دلتنگی میکنم وقتی خبر بارداری یا بدنیا اومدن کسی را میشنوم و از حرص و شاید...
23 آذر 1392